هر دلی پروانه در کوی محمّد میشود
عاشقی دیوانه از روی محمّد میشود
در قیامت چشم و دل سوی محمّد میشود
کار ما در کُنجِ ابروی محمّد میشود
* * *
هر که خواهد روز محشر خنده بر دل آورد
یا که رمزی را برای حلِ مشکل آورد
یا که در باغِ جنّان جایی به حاصل آورد
چارهی کارش خمِ مویِ محمّد میشود
* * *
هر که میخواهد دلش پر نور و روحانی شود
باغ روحش مملو از سبزی و ریحانی شود
در کنارِ سفرهی عشّاق مهمانی شود
درد او درمان به گیسوی محمّد میشود
* * *
هر که مجنون وار در عشق رسولش خانه کرد
از میِ سبزِ نبوّت جرعه در پیمانه کرد
در حریمِ عشقِ احمد مستیِ جانانه کرد
بر خدا سوگند آهوی محمّد میشود
کلمات کلیدی:
غنى در قرآن به دو معناى کفایت و بىنیازى آمده مثل و ما تغنى الآیات و النذر عن قوم لا یؤمنون ... نشانهها و هشدارها گروهى را که ایمان نمىآورند کفایت نمىکند [سود نمىبخشد.] و چون به معنى بىنیاز کردن باشد بدون «من» و «عن» آید. مثل ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله اگر فقیر باشند خدا از فضل خود آنها را غنى و بىنیاز مىکند. و مورد سؤال، غنى بر وزن «شریف» به معنى «بى نیازى» است. و از اسماء الحسنى به شمار مىرود. و آن جمعا بیست بار در قرآن مجید به کار رفته که هیجده بار دربارهى خداوند و دوباره دربارهى انسان مىباشد که دربارهى خداوند مقصود مطلق بىنیازى است. ولى چون وصف بشر آید بىنیازى نسبى است. و خداوند بیشتر اوقات پس از نام غنى براى خود نام حمید را آورده است انّ الله هو الغنى الحمید... خداوند بىنیاز و شایستهى ستایش است آرى، بىنیاز حقیقى و قائم بالذات در تمام عالم هستى یکى است و او خداوند است. همهى انسانها بلکهى همهى موجودات سر تا پا نیازند و فقر و وابسته به آن وجود مستقل که اگر لحظهاى ارتباطشان قطع شود هیچند و پوچ یایّها الناس أنتم الفقراء الى الله و الله هو الغنىُّ الحمید اى مردم، شما به خدا نیازمندید، و خداست که بىنیاز ستوده است و صمد: (بفتح ص ـ م) در روایات و کلمات مفسران و ارباب لغت معانى زیادى ذکر شده است. که عمدهترین آنها اینکه «صمد» به معنى آقایى و بزرگى است که (مردم) براى انجام کارها به سوى او مىروند. و در «مقاییس اللغة» آمده است که «صمد» دو ریشهى اصلى دارد: یکى به معنى «قصد» است و دیگرى به معنى «صلابت و استحکام» و این که به خداوند متعال صمد گفته مىشود به خاطر این است که بندگانش قصد درگاه او مىکنند در نهجالبلاغه نیز این کلمه سه بار آمده که هر سه به معنى قصد است. و حسین بن على(ع) در حدیثى براى «صمد» پنج معنى بیان فرموده است: «صمد» کسى است که در منتهاى سیادت و آقایى است، «صمد» ذاتى است دائم ازلى و جاودانى، «صمد» وجودى است که جوف ندارد، «صمد» کسى است که نمىخورد و نمىآشامد، «صمد» کسى است که نمىخوابد، شریک ندارد و حفظ چیزى براى او مشکل نیست و چیزى از او مخفى نمىماند. در حدیثى مىخوانیم که «محمد بن حنفیه» از «امیر مؤمنان» على(ع) دربارهى صمد سؤال کرد، حضرت فرمود: «تأویل صمد آن است که او نه اسم است و نه جسم، نه مانند و نه شبیه دارد و نه صورت و نه تمثال، نه حد و حدود، نه محل و نه مکان، نه «کیف» و نه «اَین» نه این جا و نه آن جا، نه پر است و نه خالى، نه ایستاده و نه نشسته، نه سکون دارد و نه حرکت، نه ظلمانى است نه نورانى، نه روحانى است و نه نفسانى، و در عین حال هیچ محلى از او خالى نیست. و هیچ مکانى گنجایش او را ندارد، نه رنگ دارد ونه بر قلب انسانى خطور مىکند ونه بو براى او موجود است، همه اینها از ذات پاکش منتفى است». این حدیث بخوبى نشان مىدهد که «صمد» مفهوم بسیار جامع و وسیعى دارد که هر گونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش نفى مىکند. جمعبندى و نتیجهگیرى: از مجموع آنچه در معناى غنى و صمد عنوان شد بدست مىآید که غنى به عناى بىنیازى است. و این قابلیت را داراست که براى خداوند و غیرخداوند بکار رود، در حالى که معناى لازم صمد همان بىنیازى است، که در قرآن فقط یکبار بکار رفته و آنهم وصف خداوند تبارک و تعالى واقع شده که هر نیازمندى قصد او مىکند، چون آقا و بزرگى است که از هر نظر پر و کامل است. و نظیر ندارد. چنانچه از امام سجاد(ع) در ضمن حدیثى نقل شده که حضرت حسین(ع) در جواب نامهى اهل بصره که از (الصمد) سؤال کرده بودند. صمد را لم یلد و لم یولد تفسیر فرموده است.
کلمات کلیدی:
آیا اعتقاد به معاد بی فایده است؟
برخی در مواجهه با اعتقاد به حیات پس از مرگ و معاد این سؤال را مطرح می کنند که اساسا این اعتقاد چه فایده و ثمره ای در زندگی ما دارد؟ و در حالی که می بینیم افرادی که معتقد به معاد نیستند زندگی شاد تر و آزاد تری دارند؟
در پاسخ به این شبهه که ممکن است در ذهن بعضی به وجود آید باید گفت:
اعتقاد به آخرت از جمله اموری است که در عقاید و رفتار و اخلاق انسان نقش به سزایی دارد، به گونه ای که حتی اعتقاد به توحید این چنین تأثیری را ندارد.
اعتقاد به آخرت و معاد سومین رکن از ارکان اعتقادی اسلام محسوب می شود. به گونه ای که اگر کسی معاد را نپذیرد گویا آن دو رکن دیگر یعنی توحید و نبوت را هم نپذیرفته است و اصلا داخل در دین اسلام نشده است.
آثار ایمان به معاد و یاد آن در زندگی دنیوی
1- درک ناپایداری زندگی دنیوی
تأثیری که اعتقاد به قیامت و آخرت و یادآوری آن در شئون فکری انسان دارد این است که آدمی خود را و همه چیز را با یک دید واقع بینانه می نگرد و انسان خود را جزیی از اجزای این جهان گذران می داند که مجموعا به سوی یک جهان جاوید و ابدی در سیر و حرکت هستند.
در نتیجه دیگر نسبت به این دنیا دلبستگی پیدا نخواهد کرد و دنیا برای او حکم یک ابزارجهت نیل به هدفی والاتر که همانا سعادت جاودان اخروی می باشد را پیدا می کند
البته خود عدم دلبستگی به دنیا آثار فردی ،اجتماعی وروحی روانی بسیاری را در پی دارد که در جای خود به طور مفصل توضیح داده شده است.
2- تعدیل غرایز و پرورش فضایل
انسان با این نظر واقع بینانه که نسبت به دنیای ناپایدار دارد احساسات و غرایز درونی خود را تعدیل نموده و با توجه به مقصود و هدفی که در پیش دارد آنها را محدود می سازد. اعتقاد به معاد و کیفرهای الهی انسان را فردی وظیفه شناس می کند. چرا که آدمی با اعتقاد به آخرت و توجه به عذابهای دردناک، نمی تواند بی تفاوت بگذرد.
چنین انسانی حتی اگر بهره کمی از عقل داشته باشد با مقایسه دنیای زودگذر و آخرتی که جاویدان است، بعید است دنیا را ترجیح بدهد بلکه در این معامله متوجه آخرتی می شود که زندگی جاویدان را در پی دارد و سعی در بدست آوردن را حتی و آسایش آن خواهد داشت، مگر انسانی که کاملا غافل است و در پی بدست آوردن مصالح و دفع مفاسد خود نیست و کاملا سرگرم لذایذ زودگذر دنیوی شده است.
در حقیقت اعتقاد به معاد و یاد مرگ و قیامت پرده غفلت را از پیش روی انسان بر می دارد و او را متوجه حیات جاودانه آخرت می کند تا گرفتار گناه و جنایت و فساد نشود که در صورت ابتلاء به این امور شقاوت ابدی و عذاب اخروی را برای خود کسب کرده است.
به عبارت دیگر وقتی انسان با یاد آخرت تربیت یافت، طبق همین باور و اعتقاد همه اخلاق و کردار و عقاید خود را پایه ریزی می کند ولی انسانی که از یاد مرگ و قیامت غافل است دلیلی ندارد، مقید به قانون باشد و در نتیجه ممکن است به هر جنایتی دست زند.
در نتیجه یاد مرگ و قیامت و آخرت و باور داشتن آنها نه تنها غرایز انسانی را تعدیل می کند و جلو تجاوزات غریزی آدمی را می گیرد بلکه باعث پرورش و رشد فضایل او هم می گردد چون کسی که همیشه به یاد قیامت است همه اعمال و رفتارش را تحت مراقبت قرار می دهد و سعی و کوشش خود را در مسیر جلب رضایت خداوند متعال قرار می دهد.
3- تأمین عدالت اجتماعی
انسان موجودی مدنی الطبع است، یعنی به گونه ای خلق شده که می بایست در اجتماعی زندگی کند و از خصوصیات اجتماعی بودن تضاد و برخورد منافع است. در اجتماعی که افراد نیرومند و ناتوان با هم زندگی می کنند افراد قدرتمند دائما می خواهند همه چیز را به خود اختصاص بدهند و غالبا از حد خود تجاوز کرده حقوق دیگران را پایمال می کنند برای ترمیم این نقص چاره ای نیست جز وضع قوانینی که حقوق همه طبقات اجتماع محفوظ بماند. لکن بکار بستن این قوانین از تشریع و وضع آن مهمتر است. امروزه قوه قانونگذاری و قوه قضایی و قوه مجریه تا حدودی توانسته اند نظم و آرامش نسبی را در اجتماعات انسانی محقق کنند، ولی این تنها مربوط به تبهکاری و فسادهای ظاهری است.
نسبت به خلافکاری های پنهانی این راه بی نتیجه است به علاوه این که اگر مجریان این قوانین بخواهند از مقام خود سوء استفاده کنند چه عاملی می تواند سد راهشان شود اینجاست که حکومت های بشری در تأمین عدالت اجتماعی به بن بست می رسند ولی اجتماعی که زیربنای برنامه های آن را ایمان و ترس از خدا تشکیل می دهد این چنین نیست زیرا کیفر گناه و یا عذابهای اخروی بهترین ضامن اجرای قوانین خواهند بود.
در آخر لازم است که نکته ای را متذکر شویم و آن این که: تصور مرگ و جهان پس از مرگ و مسئله قیامت و بندگی را بر انسان تلخ نمی کند و او را از فعالیت و کوشش در امور زندگانی باز نمی دارد چرا که علت فعالیت انسان در امور زندگی حس احتیاج است و با یاد مرگ و قیامت حس احتیاج از بین نمی رود. بله یاد آخرت و قیامت باعث می شود که از زیاده روی در شهوت پرستی جلوگیری شود و او در طریقی قرار گیرد که دائما می داند هر کار نیکی انجام دهد، روزی وجود دارد که پاداش آن کار خیر خود را ببیند، پس سعی و کوشش خود را به همین طریق معطوف می نماید.
کلمات کلیدی:
چقدر شما این حرف را قبول دارید؟ آیا اصلا این سخن تا چه حدی می تواند درست باشد؟
شاید شما از این حرف تعجب کرده باشید . تعجب نکنید . اول به زندگی خود رجوع کنید ببینید آیا عامل بسیاری از بیماری های تن و روان عدم اعتقاد به معاد نیست ؟ البته مسلماً منظور ما از بیماری ، همه انواع بیماری ها نیست . هیچ به این موضوع فکر کردید که معاد به زندگى مفهوم مىدهد. آیا یاد معاد باعث نشاط و سلامت روحی نیست؟ تصور کنید اگر ما زندگى این جهان را بدون جهان دیگر در نظر بگیریم چنین زندگی، بىمعنى و پوچ خواهد بود. اگر ما زندگى این جهان را بدون جهان دیگر در نظر بگیریم درست به این مىماند که زندگى دوران جنین را بدون زندگى این دنیا فرض کنیم.کودکى که در شکم مادر قرار دارد، و در این زندان محدود و تاریک ماهها زندانى مىشود اگر عقل و خردى داشته باشد و درباره زندگى جنینى فکر کند به راستى تعجّب خواهد کرد.
چرا من در این زندان تاریک محبوسم؟چرا باید در میان آب و خون دست و پا زنم؟آخر عمر من چه نتیجهاى خواهد داشت؟از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود؟امّا اگر به او آگاهى دهند که این یک دوران مقدّماتى است اعضاى تو در اینجا شکل مىگیرد، نیرومند مىشود، و آماده تلاش و حرکت در یک دنیاى بزرگ.بعد از گذشتن نه ماه، فرمان آزادى تو از این زندان صادر مىشود، در دنیایى گام مىگذارى که آفتاب درخشان و ماه تابان، درختان سرسبز و نهرهاى آب روان و انواع مواهب در آن است، آنگاه نفس راحتى مىکشد مىگوید، حالا فهمیدم فلسفه وجود من در اینجا چیست! و با آرامش خاطر دوران جنینی را طی می کند .این یک مرحله مقدّماتى است، این یک سکوى پرش است، این کلاسى است براى رسیدن به یک دانشگاه بزرگ.امّا اگر رابطه زندگى جنینى با زندگى این دنیا بریده شود همه چیز تاریک و بىمعنى و بدون نشاط خواهد شد، زندانى وحشتناک و بىهدف، زندانى آزاردهنده و بىنتیجه. در مورد رابطه زندگى این دنیا و جهان پس از مرگ نیز مطلب همین است.
چه لزومى دارد ما هفتاد سال یا کمتر و بیشتر در این دنیا در میان مشکلات دست و پا زنیم؟مدّتى خام و بىتجربهایم و تا خامى ما پخته شود ، عمر تمام است! مدّتها باید تحصیل علم و دانش کنیم، هنگامى که از نظر معلومات پخته مىشویم برف پیرى بر سر ما نشسته!تازه براى چه زندگى مىکنیم، خوردن غذا، پوشیدن لباس، و خوابیدن؟ این زندگى تکرارى را دهها سال ادامه دادن ؟آیا به راستى این آسمان گسترده، این زمین پهناور و این همهمقدّمات، این همه تحصیل علم و اندوختن تجربه، این همه استادان و مربیان، همه براى همان خوردن و نوشیدن و لباس پوشیدن و این زندگى تکرارى است.این جاست که پوچى زندگى براى آنها که معاد را قبول ندارند قطعى مىشود، چرا که نمىتوانند این امور کوچک را هدف زندگى بشمارند، و به عالم پس از مرگ هم که ایمان ندارند.لذا دیده مىشود که گروهى از آنها دچار افسردگی شده و دست به خودکشى برای نجات از چنین زندگى پوچ و بىمعنى مىزنند.امّا اگر باور کنیم که دنیا «مزرعه» اى براى آخرت است، دنیا کشتزارى است که باید در آن بذرافشانى کنیم و محصول آن را در یک زندگى جاویدان و ابدى برگیریم.دنیا «دانشکدهاى» است که باید در آن آگاهى کسب کنیم، خود را براى زندگى در یک سراى جاوید آماده سازیم، دنیا «گذرگاه و پلى» است که باید از آن عبور کنیم.در این صورت زندگى دنیا نه تنها پوچ و نامفهوم نخواهد بود، بلکه مقدّمهاى مىشود براى یک زندگى جاودانى و ابدى که هر چه در راه آن تلاش کنیم کم است.آرى این چنین است که ایمان به معاد به زندگى انسان مفهوم مىدهد و او را از «اضطراب» و «نگرانى» و «پوچى» رها مىسازد و مرگ پلی است برای رسیدن به همه خوبی هایی که بر اثر اعتقاد به معاد، -یعنی زندگی پس از مرگ- برای خود فراهم کرده ایم.(1)
1. با استفاده از کتاب پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان تألیف حضرت آیة الله مکارم شیرازی حفظه الله تعالی
کلمات کلیدی: