غنى در قرآن به دو معناى کفایت و بىنیازى آمده مثل و ما تغنى الآیات و النذر عن قوم لا یؤمنون ... نشانهها و هشدارها گروهى را که ایمان نمىآورند کفایت نمىکند [سود نمىبخشد.] و چون به معنى بىنیاز کردن باشد بدون «من» و «عن» آید. مثل ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله اگر فقیر باشند خدا از فضل خود آنها را غنى و بىنیاز مىکند. و مورد سؤال، غنى بر وزن «شریف» به معنى «بى نیازى» است. و از اسماء الحسنى به شمار مىرود. و آن جمعا بیست بار در قرآن مجید به کار رفته که هیجده بار دربارهى خداوند و دوباره دربارهى انسان مىباشد که دربارهى خداوند مقصود مطلق بىنیازى است. ولى چون وصف بشر آید بىنیازى نسبى است. و خداوند بیشتر اوقات پس از نام غنى براى خود نام حمید را آورده است انّ الله هو الغنى الحمید... خداوند بىنیاز و شایستهى ستایش است آرى، بىنیاز حقیقى و قائم بالذات در تمام عالم هستى یکى است و او خداوند است. همهى انسانها بلکهى همهى موجودات سر تا پا نیازند و فقر و وابسته به آن وجود مستقل که اگر لحظهاى ارتباطشان قطع شود هیچند و پوچ یایّها الناس أنتم الفقراء الى الله و الله هو الغنىُّ الحمید اى مردم، شما به خدا نیازمندید، و خداست که بىنیاز ستوده است و صمد: (بفتح ص ـ م) در روایات و کلمات مفسران و ارباب لغت معانى زیادى ذکر شده است. که عمدهترین آنها اینکه «صمد» به معنى آقایى و بزرگى است که (مردم) براى انجام کارها به سوى او مىروند. و در «مقاییس اللغة» آمده است که «صمد» دو ریشهى اصلى دارد: یکى به معنى «قصد» است و دیگرى به معنى «صلابت و استحکام» و این که به خداوند متعال صمد گفته مىشود به خاطر این است که بندگانش قصد درگاه او مىکنند در نهجالبلاغه نیز این کلمه سه بار آمده که هر سه به معنى قصد است. و حسین بن على(ع) در حدیثى براى «صمد» پنج معنى بیان فرموده است: «صمد» کسى است که در منتهاى سیادت و آقایى است، «صمد» ذاتى است دائم ازلى و جاودانى، «صمد» وجودى است که جوف ندارد، «صمد» کسى است که نمىخورد و نمىآشامد، «صمد» کسى است که نمىخوابد، شریک ندارد و حفظ چیزى براى او مشکل نیست و چیزى از او مخفى نمىماند. در حدیثى مىخوانیم که «محمد بن حنفیه» از «امیر مؤمنان» على(ع) دربارهى صمد سؤال کرد، حضرت فرمود: «تأویل صمد آن است که او نه اسم است و نه جسم، نه مانند و نه شبیه دارد و نه صورت و نه تمثال، نه حد و حدود، نه محل و نه مکان، نه «کیف» و نه «اَین» نه این جا و نه آن جا، نه پر است و نه خالى، نه ایستاده و نه نشسته، نه سکون دارد و نه حرکت، نه ظلمانى است نه نورانى، نه روحانى است و نه نفسانى، و در عین حال هیچ محلى از او خالى نیست. و هیچ مکانى گنجایش او را ندارد، نه رنگ دارد ونه بر قلب انسانى خطور مىکند ونه بو براى او موجود است، همه اینها از ذات پاکش منتفى است». این حدیث بخوبى نشان مىدهد که «صمد» مفهوم بسیار جامع و وسیعى دارد که هر گونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش نفى مىکند. جمعبندى و نتیجهگیرى: از مجموع آنچه در معناى غنى و صمد عنوان شد بدست مىآید که غنى به عناى بىنیازى است. و این قابلیت را داراست که براى خداوند و غیرخداوند بکار رود، در حالى که معناى لازم صمد همان بىنیازى است، که در قرآن فقط یکبار بکار رفته و آنهم وصف خداوند تبارک و تعالى واقع شده که هر نیازمندى قصد او مىکند، چون آقا و بزرگى است که از هر نظر پر و کامل است. و نظیر ندارد. چنانچه از امام سجاد(ع) در ضمن حدیثى نقل شده که حضرت حسین(ع) در جواب نامهى اهل بصره که از (الصمد) سؤال کرده بودند. صمد را لم یلد و لم یولد تفسیر فرموده است.
کلمات کلیدی: